در ميان خطوط ايراني و عربي، خط نستعليق به گواه آثار آفريده شده به عنوان زيباترين خط و برتر از خطوط هفتگانه شناخته شده و آن را عروس خطوط اسلامي ناميدهاند.
خطوط هفتگانه ( اقلام سبعه ) عبارتند از خطوطي كه ظاهرا از دو خط معقّلي و كوفي بوجود آمدهاند و شامل خطوط : « ثلث، نسخ، محقّق، ريحان،توقيع، رقاع و تعليق » ميباشد كه اغلب در كشورهاي عربي متداولند و برخي از آنها نيز اكنون ديگرمنسوخ شدهاند.
در اين بين نستعليق (= نسختعليق) از تركيب دو خط « نسخ » و « تعليق » بوجود آمده كه سابقهي آن به حدود قرن هفتم هجري ميرسد و در دورهي تيموريان توسط ميرعلي تبريزي مدون و قانونمند شد و به دست ميرعماد الحسني (درگذشت ۱۰۲۴ ه.ق.) به اوج زيبايي خود رسيد.
اما چرا تركيب نسخ و تعليق؟
خط نسخ چون تقريبا در سطح خط زمينه نوشته ميشود، بين تمام خطوط هفتگانه خواناترين خط است و به همين دليل معمولا براي نوشتن ادعيه و قرآن استفاده شده و ميشود.
اما تعليق كه بيشتر به عنوان خط تحرير براي نوشتن نامهها و فرمانهاي حكومتي بكار ميرفته، داراي دواير زياد، حروف مدور و قابليت بسياري در ارائهي تركيبهاي متنوع و كمپوزيسيونهاي گوناگون دارد. به همين دليل بيشتر در بين كساني رواج داشته كه از نظر سواد و ميزان آشنايي با خط در سطح بالايي بوده و در زمانهي بيحوصلهي ما نميتواند از نظر خوانايي گسترهي كاربري همگاني پيدا كند.
اما خط نستعليق كه داراي تناسب بينظيري در ميزان سطح و دور است، هر دو مزيت خوانايي و توان ارائهي تركيبهاي گوناگون را دارد. كه به همين دليل براي نوشتن زبان فارسي، مناسبترين خط است و از اينرو خط ملي و رسمي ايران بشمار ميرود.
در حال حاضر علاوه بر ايران، در كشورهاي عربي، پاكستان و بويژه افغانستان ( به دليل تبادل گستردهي فرهنگي هنرمندان مهاجر افغاني با هنرمندان ايراني ) خط نستعليق رواج دارد ولي از نظر قوت و ارائهي آثار هنري هيچكدام قابل مقايسه با هنرمندان چيرهدست ايراني نيستند.
از قلههاي متقدم اين هنر ميتوان به هنرمنداني چون ميرحسين ترك ( ق ۱۳۰۰ ه.ق.)، ميرزا رضا كلهر (ف ۱۳۱۰ ه.ق.)، ميرزا غلامرضا اصفهاني ( ف ۱۳۰۴ ه.ق.) و عمادالكتّاب (ف ۱۳۱۵ ه.ش.) اشاره كرد كه هركدام در پيشرفت و تحول اين خط نقشي بسزا داشتهاند.
در ميان استادان معاصري كه در سالهاي اخير از قيد حيات جستهاند، سيد حسين و سيد حسن ميرخاني، علي اكبر كاوه و ابراهيم بوذري چهرههايي هستند كه اغلب استادان و خوشنويسان معاصر در محضر آنها آموزش ديده و به نوعي سرچشمههاي آموزش و رواج اين هنر در جامعهي ما محسوب ميشوند.
در بين بزرگان نستعليق كه هنوز سرانگشتان نگارگرشان با مركبسياه، كاغذ را روسفيد ميكند، استادان غلامحسين اميرخانيآموزش خوشنويسي، عباس اخوين و كيخسرو خروش قلههايي هستند كه نامشان همواره بر تارك اين هنر خواهد درخشيد.
براي اين بخش دستنوشتههاي نستعليق اين بزرگان را انتخاب كردهام كه برروي كاغذ ساده و بدون تذهيب نگاشته شدهاند تا ببينيد كه چگونه سرانگشتان معجزهگر يك هنرمند ميتواند فقط با يك قلمني و مقداري مركب ساده، ميتواند تركيبهايي بيافريند كه چشم انسان را به مهماني ضيافت آسمانها ببرد.
اين مپندار كه نقش تو رود از نظرم
خاطرت جمع كه در خواب پريشان مني