نظري كوتاه به نقشي كه خط در فرهنگ و هنر بشر دارد ,ارج وارزش آن را بر ما روشن ميكند.به راه گزاف نرفته ايم اگر خط را مادر همه دانش ها و دانستني هاي بشر بدانيم.زيرا اگه خط نبود كه بتوان دانش ها ودانستني ها را به وسيله آن نوشت,واز دستبرد زمان نگاه داشت ,گنج بزرگ دانش امروز بشر را گرد باد مهيب زمان و رويدادهاي گوناگون آن را از ميان برده بود.
آغاز و انجام خوشنويسي به شش دوره منقسم است: ابتدائي ، متوسطه ، خوش ، عالي ، ممتاز ، استادي از ميان علاقه منداني كه قدم در راه فراگيري اين هنر مي گذارند كمتر كسي يافت مي شود كه تمام اين راه را طي كند و به استادي برسد. بيشتر آنان در رسيدن به يك ، دو ، يا سه دوره ي آن توفيق مي يابند ؛ زيرا كاري پر زحمت و مشكل است كه فقط عشق و علاقه آسانش مي كند و در خور حوصله هر كس نيست مخصوصاً زندگي ماشيني امروز و مشغله ي زندگي متنوع، كمتر به اشخاص اجازه مي دهد كه به اين هنر ارزنده بپردازند و در اين راه پيشتر روند و جز دلباخته اي به ادامه و تكميل آن نمي پردازد.
در ميان خطوط ايراني و عربي، خط نستعليق به گواه آثار آفريده شده به عنوان زيباترين خط و برتر از خطوط هفتگانه شناخته شده و آن را عروس خطوط اسلامي ناميدهاند.
خطوط هفتگانه ( اقلام سبعه ) عبارتند از خطوطي كه ظاهرا از دو خط معقّلي و كوفي بوجود آمدهاند و شامل خطوط : « ثلث، نسخ، محقّق، ريحان،توقيع، رقاع و تعليق » ميباشد كه اغلب در كشورهاي عربي متداولند و برخي از آنها نيز اكنون ديگرمنسوخ شدهاند.
در اين بين نستعليق (= نسختعليق) از تركيب دو خط « نسخ » و « تعليق » بوجود آمده كه سابقهي آن به حدود قرن هفتم هجري ميرسد و در دورهي تيموريان توسط ميرعلي تبريزي مدون و قانونمند شد و به دست ميرعماد الحسني (درگذشت ۱۰۲۴ ه.ق.) به اوج زيبايي خود رسيد.
موازين سنجش
نسبت يا تناسب كه قاعده ي دوم از دستگاه حُسن تشكيل است. عبارت از آن است كه هر خطي را كه با يك قلم نويسند، حروفِ همجنس و شكلهاي مشابه آن – در حدّ تعليم آن خطّ به يك اندازه و موافق هم باشد.
به طوري كه اجزاء خط از فرد و مركّب، درشت يا ريز - نسبت به انتخاب قلم نويسنده - از حد معيّن خود خارج نگردد. و اجزاء مشابه به نظر يكسان درآيد و كوچك وبزرگ ننمايد؛ مثلاً حرف نون را در يكجا كوچك و يكجا بزرگ و گنده ننويسد.