نظري كوتاه به نقشي كه خط در فرهنگ و هنر بشر دارد ,ارج وارزش آن را بر ما روشن ميكند.به راه گزاف نرفته ايم اگر خط را مادر همه دانش ها و دانستني هاي بشر بدانيم.زيرا اگه خط نبود كه بتوان دانش ها ودانستني ها را به وسيله آن نوشت,واز دستبرد زمان نگاه داشت ,گنج بزرگ دانش امروز بشر را گرد باد مهيب زمان و رويدادهاي گوناگون آن را از ميان برده بود.
بدين سان پيدايش خط را بايد يكي از بزرگترين رويدادهاي تمدن بشردانست .رويدادي كه هر چه زمان بيشتربرآن بگذرد,ارزش واهميت آن روشن تر مي گردد.نيازي به گفتن نيست كه فرهنگ امروز بشر داراي ريشه هاي عميق چندهزار ساله است ,وتلاش وتفكر ميليون ها بشر دست به دست هم داده تا دانش بشر را بدين پايه رسانده است .انتقال اين ميراث گرانبهاكه هر روز بارورتر وبارورتر مي شود ,چگونه انجام پذيرفته است؟اين سوالي است كه تنها يك جواب دارد.از راه نوشتن.
آيا همين سوال و جواب كوتاه براي نشان دادن ارج وارزش خط بسنده نيست؟اگر حاصل تجربيات و تفكرات هزاران هزار دانشمند و متفكر و فيلسوف روزگار گذشته ,امروز دردسترس ما نبود ,بشر ناگزير به دوباره آزمودن ,آزموده هاي گذشته مي گرديد,وپيداست كه ازاين رهگذرچه فرصت هاي گران بهايي تباه مي شد.شايد امروزكمتر كسي در اين انديشه نباشد كه خط داراي چه ارزش گرانبهايي است.زيرا هزاران سال است كه خط با فرهنگ بشردرآميخته وجزء جدايي ناپذير آن شده است.اما مطالعه برخي ازرشته هاي دانش ,سبب مي گردد كه گاهي به اين ارج و ارزش توجه بيشتري گردد.ازجمله اين دانش ها بايدازتاريخ ,باستان شناسي وتاريخ هنر نام برد.امروز وقتي سنگ نبشته ها ,لوحه ها وخطوط نقش شده برآثارباستاني مورد بررسي قرار مي گيرد وخوانده مي شود,مي بينيم كه بسياري ازآنچه تاريكي گذشت سده هاي بسياراز ديده ماپنهان داشته ,روشن مي گردد.
در حفريات باستان شناسي ,پر ارج ترين اشياء,سنگ نبشته ها ويا اشيايي است كه حاوي خط باشد.زيرا اينگونه اشياء بيش از ديگر اسناد ,روشنگر گوشه هاي تاريك تاريخ گذشتگان است .با شناخت ارج و ارزش خط از نظر حفظ ميراث هاي معنوي ,وفرهنگ و دانش بشر ,بايستي به اين اصل مهم توجه كرد كه خط بدان سبب پديدآمدكه وسيله اي براي نمايش وضبط مبادله فكرودانش باشد .تنها ازاين راه جاويدان ساختن افكارودانش هاي بشري مقدوربود,وهدف نهايي ازپيدايش خط از ديرترين زمان ها ودر ميان تمام ملت هاهمين بوده و امروز نيز چنين است.در ايران علاوه بر سودي كه گفته شد ,خط به عنوان يك رشته از هنرهاي زيبا مورد استفاده مردم هنر دوست ايران قرار گرفته ,وهنرمندان بلند آوازه اي در اين رشته پديد آمده اند.براي دريافت علل پيدايش چنين وضعي بايد كمي به عقب برگرديم .پس از فروافتادن شاهنشاهي ساساني ,واسلام پذيرفتن مردم ايران,به سبب نيازهاي مذهبي و سياسي خط عربي وارد فرهنگ وتمدن ايران گرديد.ايرانيان مسلمان شده به قرآن كه كتاب مذهبي تازه بود,نيازمند بودند وقرآن نيزبه خط كوفي نوشته مي شد..به ناچاربايستي خط كوفي را بياموزند وبخوانند . خط كوفي ,خط مشكلي از نظرخواندن و نوشتن بود و با ذوق ايرانيان سازگاري نداشت.بزودي اين خط جاي خط پهلوي را كه خط ملي ايران بود گرفت.اما نبايد از ياد بردكه خط پهلوي نيزبه كلي به دست فراموشي سپرده نشد.بلكه تا چند سده بعد از فرو افتادن ساسانيان,در گوشه و كنارايران,به ويژه دركرانه درياي مازندران به زندگي خود ادامه داد .
مدتي درحدود پنج سده , خط كوفي خط معمول براي نوشتن قرآن و كتيبه هاي تزئيني بناها ويا وسيله تزئين اشياءدر ايران بود.دراين مدت براي نوشتن كتاب يا ديگرنوشتني ها,ازنوع خط شبيه به نسخ كه در نگارش به تعليقي كه بعد ها وضع گرديد, بي شباهت نبود،استفاده مي شد.
درسده هاي نخستين كه خط عربي به صورت مهمان تازه وارد و نا خوانده به ايران پا گذاشت ,به هنرخوشنويسي كمتر توجهي نمي شد .زيرا ايرانيان به خط عربي نيز چون خود اعراب به چشم بيگانه مي نگريستند . تازيان نيز داراي آن فرهنگ وهنري نبودند كه بتوانند خود دست به ابتكار تازه اي درايجاد خط بهتر وتازه اي بزنند .نيازي نيز به اين كارحس نمي كردند.زيرا ثروت ونعمت وزيبايي سرزمين ايران چنان بود كه گويي آنها به بهشت موعود رسيده اند,وتنها فكرآنها سود بردن هرچه بيشترازاين بهشت بود.از اواخرسده دوم وآغازسده سوم ,اين وضع دگرگون شد . روي كارآمدن عباسيان به وسيله ايرانيان ورنگ ايراني گرفتن خلافت عباسي و قدرت يافتن برامكه ,ايرانيان رابه خط تازه علاقمند ساخت وحس بيگانگي با آن رو به كاهش رفت .
دراين هنگام بود كه ايرانيان به فكرافتادند از خط موجود,خط زيبايي بسازندكه راضي كننده روح زيبا پسند آنها باشد . گذشته ازآن مي دانيم كه يكي از ويژگي هاي تمدن و فرهنگ ايران زمين درگذشته,همواره اين اصل مهم بوده كه هرعامل بيگانه را درخود تحليل برده وبه آن رنگ وجلاي ايراني دهد ,وخود هرگز رنگ بيگانه به خود نگرفته است .خط نيزدر دوره اسلامي از اين اصل اساسي بركنار نماند .بزودي ايرانيان همانگونه كه درتمام شئون زندگي مادي ومعنوي ,وآداب ورسوم ,(حتي خوراك و پوشاك)تازيان را تحت تاثيرخود قرار گرفتند , تا جايي كه دربار خلفاي عباسي نمونه بارگاه شاهنشاهان ساساني گرديد , با خط عربي نيز چنين كردند . همان گونه كه براي لغت و زبان عربي قواعد ودستورنوشتند,براي خط نيزقواعدوقوانين تازه وضع كردند.
پيشاهنگ ومشوق اين كاربزرگ برمكيان ايران پرست ونامور بودند.سرانجام درپايان سده سوم وآغازسده چهارم,چهره درخشاني چون محمدبن علي الفارسي(ابن مقله)وزيرالمقتدر, درعالم خوشنويسي جلوه گرشد . با ظهورابن مقله خط وارد مرحله اي تازه گرديد.اين مرحله نخستين و مهم ترين گام در راه تكامل خط وپيدايش گونه هاي جديدي از آن گرديد.واين آغازيك جنبش بزرگ وپيدايش هنرخوشنويسي بود كه درسده هاي بعد به اوج كمال رسيد.
ابن مقله چهره اي درخشان وشاهدي بود بربرتري فرهنگ وهنر ايران بر قومي كه به ظاهربرايرانيان پيروزشده بود.اما به راستي اسيرسرپنجه هاي نيرومند فرهنگ و هنروكشور داري ايرانيان بود.ظهورابن مقله بار ديگر برتري ايرانيان را برتازيان فخرفروش وخود پسند ثابت كرد.اگر چه سرنوشت او نيز چون ديگر مردان نامدار پهنه سياست وعلم وهنروپيكارمانندابومسلم , ابن مقفع و برامكه كه نبوغ خود را در خدمت تازيان حق ناشناس گذاردند, دردناك وخون آلوداست,اما چنان كه گفتيم اين آزمون تازه اي بود كه برتري ايرانيانرا به ثبوت رساند.
ابن مقله ازمردم بيضاي فارس بودودرعلوم زمان خود چون فقه وتفسيروادبيات وشعروترسل,يگانه زمان خويش به شمارمي آمد.وي كه دشواري خط كوفي رابراي ايرانيان وديگر مردم مسلمان دريافته بود.دست به كار ايجاد خط تازه اي گرديد وخطوط محقق ريحان پس آنگاه ثلث وسرانجام نسخ را كه نسخ كننده همه خطوط در سهولت نگارش بود ايجاد كرد,خط رقاع را نيزاز ابتكارات او دانسته اند.ابن مقله به سال 272 هجري چشم به دنيا گشود وزندگي پرنشيب وفرازي را پشت سرگذاشت . مدتي حكمران پاره اي از ولايات فارس بود . سه بار به وزارت رسيد و به روزگار خليفه ستمگرالراضي بالله ,در پي سخن چيني دشمنان مورد خشم خليفه قرارگرفت ودست راست اورا بريدند . او زماني با دست چپ وسپس با بستن قلم بر بازوي بريده به نوشتن پرداخت.اما دشمنان باز ازاو دست بر نداشتند,تاسرانجام اورا به زندان افكندند وبه سال 328 هجري وي را به قتل رساندند . چنين بود سرنوشت مردي كه نخستين خطوط خوش را ايجاد كرد ونخستين قواعد خوشنويسي را پديد آورد.پيروي از مكتب هنري اين ايراني پاك نهاد بود كه سبب درخشش چهره هاي تابناكي چون ابن بواب (درگذشته به سال 423هجري) و ياقوت مستعصمي (درگذشته به سال687هجري)گرديد.
ايرانيان كار تغيير وتحول در خط وايجاد خطوط تازه را همچنان ادامه دادند .در ميان سده هشتم هجري ,به تدريج سه نوع خط تازه ايجاد گرديدكه كاملا رنگ ايراني داشت وحتي تاثيرخطوط پهلوي واوستايي,يعني خطوط ديني وملي ايرانيان درآن ديده ميشد.اين سه خط به كلي از رنگ وشيوه عربي تهي وكاملا فارسي بود.شكل الفباي اين سه خط با الفباي عربي تفاوت بسيار داشت .(اگر چه هم ريشه با خط عربي بودند)اين سه خط عبارت بودند از تعليق ,نستعليق وشكسته تعليق.
ظهورخوشنويسان واستادان بسيار ,اين سه خط را به اوج زيبايي رساند.تا جايي كه دركشورهاي نزديك چون عثماني وهندوستان وكشورهاي دور چون مصر مورد تقليد قرار گرفت.نامورترين خوشنويس خط تعليق اختيارالدين منشي گنابادي است.
درنيمه دوم سده هشتم خط نستعليق ,يعني معروف ترين خط ايراني رواج يافت.تبريز و هرات دو مركز مهم رونق گرفتن اين خط بودند.بيشتر مورخين وتذكره نويسان ,ميرعلي تبريزي را واضع و ايجاد كننده اين خط مي دانند.
نستعليق ازتركيب دوخط تعليق ونسخ بوجود آمده ودرآغازآن "نسخ تعليق"مي خواندندوسپس به صورت نستعليق در آمده است خط نستعليق نشانه اي ازطبع وذوق زيبا پرست وزيبا پسند ايراني وبي شك زيبا ترين و ظريف ترين خط فارسي است . اگر چه جمعي را عقيده بر اين است كه خط نستعليق پيش ازميرعلي تبريزي"واضع"وجود داشته است.اماآنچه مسلم است وي نخستين كسي است كه خط را به صورت مستقل و با قاعده درآورده است .مرگ ميرعلي تبريزي راسال 850 هجري نوشته اند.ازخوشنويسان ديگرنستعليق كه تعداد آنها بسيار زياد است بايدازميرزا جعفرتبريزي ملقل به بايسنقري,اظهرتبريزي,سلطان علي مشهدي ,سلطان محمد خندان ,سلطان محمد نور ,مير علي هروي وسرانجام مشهورترين آنان مير عماد حسني سيفي را نام برد.
نام ميرعماد با خط نستعليق به نحو جدايي ناپذيربا هم آميخته است .مير عماد ظاهرا به سال961 چشم به جهان گشوده وبه سال1024به روزگارشاه عباس بزرگ در اصفهان كشته شد. ميرعماد هنرمندي بنام وانساني به كمال بود.در نوشتن نستعليق در درجه اي ازبلندي مقام قرار دارد كه نه دستي پيش از او بهتر نوشته ,وگمان نمي رود كه پس از او نيزمادر دهر فرزندي با چنين دست هاي هنرمند بزايد.شيوه كار مير عماد وآنچه اودر نستعليق نويسي وضع كرده است ,هنوز بدون كم وكاست دنبال مي شود.شكسته نستعليق از اواخر دوره صفويه متداول گرديد. اما به سبب مشكلي نگارش وخواندن ,كم كم از رونق افتاد وبه صرت شكسته درآمد.
در ميان معروفترين شكسته نويسان ,چهره درويش عبدالمجيد طالقاني از همه تابناك تر است .وي در عمر كوتاه خود آثار بسياري به جاي گذارده كه امروز زينت بخش موزه ها وكتابخانه ها و مجموعه ها ي خصوصي است . درويش عبدالمجيد به سال 1185به سن سي وپنج سالگي در اصفهان درگذشت.هنر خوشنويسي از آغاز سده دوازدهم به انحطاط گراييد واز اين زمان به بعد تعدادخوشنويسان همواره كمر وكمتر شدند . تا جايي كه در مدت دو سده تنها به نام تعدادانگشت شماري خوشنويس ناموربرمي خوريم.در طول سده 13 جنبش ديگري در هنر خوشنويسي پديد آمد.اين جنبش به ويژه در خط نسخ ديده مي شود .ظهورخوشنويسانيچون وصال شيرازي , اشرف الكتاب اصفهاني , عليرضا پرتو كار نسخ نويسي را به كمال رساند.
درنيمه آخرسده سيزدهم خوشنويساني چون ميرزااسدالله شيرازي,داوري (پسر وصال)حاج ميرزا فضل الله وميرزا ابوالفضل ساوجي,ميرزاغلامرضا اصفهاني ,ميرزا محمد رضا كلهر,ميرزامحمد حسن كاتب شيرازي به كارنستعليق نويسي جاني تازه بخشيدند.اما اين دولت مستعجل ديري نپاييد ودر سده 14 هجري اين انحطاط تشديد شد .ظهورچهره تابناكي چون ميرزامحمد حسين عمادالكتاب,واپسين نستعليق نويس تواناي ايران نيزنتوانست جلوي اين فروافتادن را بگيرد.
آنچه گذشت نظري كوتاه به سيرخوشنويسي خط فارسي ويادي ازبرخي ازخوشنويسان نامدارايراني بود.امانقشي را كه خط فارسي درتمدن هنرايران وكشورهاي ديگر دور و نزديك ايران داشته است به همين جا پايان نمي پذيرد.همان گونه كه زبان فارسي ازطرفي تاسراسرهندوچين وخاوردوروازسويي تا آسياي ميانه وازجانبي تا مصروديگركشورهاي آفريقا چون زنگياررفت,خط فارسي نيزبه ناچاربا زبان فارسي به دور ترين نقاط جهان برده شده ونماينده تمدن وهنرايران گرديد وبناهاي بزرگ وبا شكوه را زينت بخشيد.درايران بزرگ كه كانون خوشنويسي به شمار مي آمد , خط به صورت يك هنر اصيل به ويژه از جنبه تزئيني مورد توجه قرارگرفت.به نحوي كه به صورت كامل ترين وزيباترين هنر تزئيني جلوه گرشد.هيچ يك از ساخته هاي دستي هنرمندان ايراني از تزئينات خطي بي بهره نماند.وخط به صورت عامل تزئيني در بناها ,ساخته هاي فلزي ,پارچه بافي, سفال گري ساخته هاي چوبي وبه گفته ديگربرهمه چيز خودنمايي كرد.اين زاده ذوق لطيف و خوي هنرپرور و زيبا پسندايراني بود .اين توجه شديد به تزئين آثار به وسيله خط درايران به زودي به اوج كمال رسيد .واين بدان سبب بود كه با ورود مذهب اسلام به ايران ,وپذيرفته شدن اين دين به وسيله مردم ايران , هنر نقاشي به سبب پاره اي عقايد مذهبي براي مدت كوتاهي بدست فراموشي سپرده شد ,وبه جاي آن در تزئين اشياءاز خط استفاده گرديد.چون ازاين زمان خط به صورت عامل تزئيني درآمد,به خوشنويسي توجه بيشتري شد.
شايد بتوان ريشه خوشنويسي , ورواج ورونق آن را به وسيله ايرانيان همين عامل زيبا پسندي دانست.زيراچنانكه گفتيم ايرانيان چون اسلام راپذيرفته بودندبه ناچارخط عربي را نيز كه از نظر مذهبي و سياسي به آن نياز داشتند ,پذيرفتند. درآغاز قبول اين امرتااندازه اي دشوار بود .اما چون قدرت سياسي در دستگاه خلافت به دست ايرانيان افتادآن دشواري قبول خط عربي نيز از ميان رفت ,وايرانيان كوشيدند تا از خط ناموزون وسخت وخشن تازي كه در خور بيابان ها وريگزارها بود,خطي لطيف وزيبا وايراني پسند پديدآوردند.آموزش خوشنويسي وچنانكه ديديم چنين كردند,تا بدانجا كه خطوطي كاملا ايراني پديد آمدخطوطي كه سده هاي بسياراست,زيب بناهاي تاريخي واشياءوآثارهنري وطن مااست بي ترديد هيچ چشمي نيست كه از ديدار كتيبه ها ي خوش خطي كه بركاشي ها ي فيروزه اي رنگ مساجد,وگنبدها وگلدسته هاي سراسروطن ما نقش گرديده است لبريزازلذت وشگفتي نشده باشد.واين حاصل ذوق وتلاش هزاران هزارهنرمند ايراني است كه در طي سده هاي بسيار در راه بزرگداشت هنر وطن خويش فداكاري كرده اند.يادشان گرامي باد هرچند از كالبد خاكي آنان اثري باقي نيست.
باري نظر به خاك عزيزان رفته كن
تا مجمل وجود بيني مفصلي
آن پنجه كمانكش وانگشت خوشنويس
هر بندي اوفتاده به جايي و مفصلي