آشنايي با ابزار خوشنويسي

خوشنويسي،آموزش خوشنويسي با خودكار ، آموزش خوشنويسي با قلم ني ، فيلم رايگان آموزش خوشنويسي ، كتاب آموزش خوشنويسي

آشنايي با ابزار خوشنويسي

۳,۴۸۷ بازديد

آشنايي با ابزار خوشنويسي

قلم:
قلم دزفولي مرغوبترين نوع قلم براي خوشنويسي است. رنگ پوست اين قلم، قهوه اي مايل به سرخ و رنگ گوشت داخل آن متمايل به رنگ سفيد بدون كجي و انحراف و قطر آن حدود قطر مداد است. هنگام خريد قلم آن را از فاصله 5 سانتي متري به روي ميز بياندازيد و از صداي آن،  مطمئن شويد ترك ندارد.
جهت جلوگيري از ضربه خوردن به سر قلم، حتماً براي سرقلمهايتان پوشش درست كنيد.

ليقه:

ليقه ابريشمي بهترين نوع ليقه است. حجم ليقه را متناسب با اندازه مركب‏دان  انتخاب كنيد؛ آنقدر زياد نباشد كه نتوانيد مركب را هم بزنيد و آنقدر هم كم نباشد كه قلم شما در مركب غوطه ور شود.

جاي مركب:

ظرف مركب را خيلي كوچك انتخاب نكنيد. تنظيم كردن نسبت آب و مركب در ظرفهاي كوچك دشوار است. از سويي به دليل كوچكي، مركب زيادي در آن جاي نمي گيرد و مجبوريد هفته اي چندبار در آن مركب و آب بريزيد و نسبت آنها را درست كنيد.

مركب:

مركب مشكي سنتي (قديمها كه من استفاده مي كردم، استاد مركب مشكي اميران را توصيه مي كردند.)

مركب رنگي ريحان  اگر از مركب رنگي استفاده مي كنيد، تركيب رنگ قرمز و قهوه‏اي بسيار زيبا و چشم نواز است.

نكات:
*‌‌ ابتدا كه مركب را مي خريد، يك بار آن را خوب هم زده و از جوراب نازك رد كنيد تا اگر در آن ذراتي وجود دارد گرفته شود. اين كار به كيفيت خط كمك مي كند.
* مركب به خودي خود غليظ است؛ پس همه جا مركبي را پر نكنيد و جايي براي آب بگذاريد. از آب جوشيده استفاده كنيد وگرنه مركبتان كپك مي زند.
* هر بار كه خواستيد در جامركبي مركب بريزيد ابتدا مركب را خوب تكان دهيد.
* نسبت آب و مركب در انواع مركب‏ها متفاوت است اما معمولا حدود نصف مركب، نصف آب است. بهتر است آْب را كم كم اضافه كنيد و كشش مركب را تست كنيد تا به اندازه مناسب برسد.
* غلظت مناسب مركب، غلظتي است كه با يك بار فرو بردن قلم در مركب بتوانيد يك كشيده بلند را بنويسيد و مركب شما كم نيايد. (البته با فرض اينكه مركب‏‏برداري را بلد هستيد.)

كاغذ:
بهتر است براي تهيه كاغذ از استاد راهنمايي بخواهيد. كاغذ A4 نيمه گلاسه (گلاسه مات) براي چليپا و دفاتر با كاغذ مرغوب سفيد كه مركب در آن پخش نشود، براي تك خطي، دو خطي و كتابت مناسب است.

قلمدان:
قلمدانهاي چوبي براي محافظت از قلمها از بقيه انواع بهتر هستند.

زيرمشقي:
زيرمشقي چرمي بهترين نوع زيرمشقي است. آموزش خوشنويسي سعي كنيد زيرمشقي بافت نداشته باشد يا بافت آن بسيار محو باشد. نيازي نيست براي زيرمشقي خوب هزينه كنيد؛ از جلد كلاسورهاي چرمي قديمي يا  پشت كيفهاي  اداري چرمي كه پاره شده اند نيز مي‏شود استفاده كرد.  اگر هيچكدام در اختيار نبود، از چند لايه روزنامه استفاده كنيد

 

ابزار اصلي اين هنر :قلم ني ، مركب ، دوات ليقه ، كاغذ، قلمتراش و زير مشقي است. تهيه ابزار خوب هميشه باعث ايجاد هيجان و علاقه در هنر آموز است و وي را به تمرين بيشتر ترغيب ميكند لذا در اين مبحث از مشخصات لوازم و ابزارهاي مناسب جهت تمرين ياد ميشود.

مركب ، دوات و ليقه

مركب خوشنويسي مركب مخصوصي است كه به صورت سنتي ساخته ميشود بنابراين انواع ديگري كه بصورت جوهر براي خودنويس ها و مصارف ديگر ساخته ميشوند براي خوشنويسي مناسب نيستند.

امروزه مركب خوشنويسي به دو صورت پودر و مايع در بازار موجود است.

براي ساخت مركب روشهاي گوناگوني وجود دارد ولي بهترين شيوه اي كه در بين خطاطان رايج است بدين صورت است كه ابتدا مقداري دوده (براي رنگ سياه و انواع كياهان براي رنگهاي ديگر ) رادر آب جوشيده سرد حل كرده و داخل آن زاج سفيد ريخته و سپس آنرا با شعله كم ميجوشانند؛ سپس آنرا آرام آرام خنك ميكنند . اين روش ساده ترين روش ساخت مركب است . البته در بعضي مواقع زعفران ، پوست گردو و ... نيز كاربرد دارد.

براي استفاده بهتر از مركب آنرا داخل دوات ميريزند . دوات ظرف كوچكي است كه داراي دهانه گشاد بوده و در داخل آن ليقه كه الياف ابريشم طبيعي است قرار ميگيرد . مهمترين خاصيت ليقه تنظيم مقدار مركب روي نوك قلم ني است .

دوات (ليقه و مركب (مداد))

مدائني گفته است : دواتت را نيكو گردان و در حفظ و نگاهداري اش بكوش كه دواتها خزينه هاي ادب و فرهنگ اند.

جاحظ گويد: اسم ليقه وقتي صدق مي كند كه آلوده به مركب و داخل دوات قرار گيرد.

استادي گفته است: بر عهده كاتب است كه ليقه را در هر ماه تجديد كند و در هنگام فراغ از كتابت، در دوات را بگذارد تا از گرد و غبار محفوظ بماند و خط را فاسد و تباه نسازد.

و بدان جهت مركب را مداد ناميده اند كه قلم را مدد مي دهد و كمك مي كند و مركب از آن روي گويند كه از اجزاء چندي فراهم آمده است. كلمه مداد به رنگهاي ديگر نيز گفته مي شود، ولي رنگ سياه پيوسته در كار كتابت مي آيد و به رنگهاي ديگر گاهگاه احتياج مي افتد.

رنگ سياه خود درجاتي دارد:

1- به شدت سياهي (به عربي حالك) 2- سياه عادي و معمولي (قاتم) 3- سياه مايل به خاكستري (دَيجُور) 4- سياه مايل به سبز يا سياه طاوسي (مُدهام)

گويند: هيچ رنگي مانند سياه، بر صفحه كاغذ سفيد خوشايند نيست.

مجنون هراتي سروده است:
ولي بايد به هر چل روز، دانا بپالايد دوات خويشتن را
بشويد پاك و صافي ليقه اش را كه از وي دور سازد غلّ و غش
وليكن كاتبان را در برابر دو مي بايد دوات اي پاك منظر
زبهر آنكه چون پيوسته خواهي كتابت راندن از رنگ سياهي
ضرورت چون كتابت گشت بسيار سياهي را شود غلظت پديدار
براي رفع آن بر قول اصحاب ببايد ريخت در وي اندكي آب
وليكن آب در وي چون چكاني همان ساعت نوشتن كي تواني
ضرورت يك زمان بايد نهادن دواتي ديگر آن گه سرگشادن
چو اين در وقت غلظت بوده باشد سياهيّ دگر آسوده باشد
در اين يك نيز بايد ريخت آبت وزان يك كردن آغاز كتابت

دوات بايد سرگشاده و كم عمق باشد. ليقه عبارت از چند نخ ابريشم تابيده است كه به مركب بيالايند و فايده اش اين است كه از ريختن و پاشيدن مركب مانع مي شود و مركب را به اندازه به دَم قلم مي دهد. براي خطاطي، مركبي كه در ايران و كشورهاي اسلامي بدين منظور مي سازند، بهتر از مركّب هاي خارجي است .

خوش نوشتن به سه چيز حاصل شود: اول تعليم استاد، دوم بسياري مشق، سوم صفاي باطن؛ و چنان كه خواجه ياقوت عليه الرحمة و الغفران – فرموده كه «الخط مخفي في تعليم الاستاد و كثرة المشق وصفاء الباطن و ادمان (تمرين مداوم) هر روزه از دست نبايد داد كه اين معني مُضر است به تخصيص مبتدي را. و عند الملال ترك بايد داد.»

در دانشوران ناصري اشارتي به اهميت خوشنويسي و لزوم قواعد آمده است:

اهل خط گويند: هر صنعت و علمي را مي توان با عضو ناقص تحصيل كرد الّا خط كه در آن بايد تمام اعضا از چشم و گوش و دست و پابي عيب باشد، و مزاج معتدل و عقل كامل و اسباب جمع. چون با كوري توان در علم كامل (شد) و هم با كري و بعض از عيوب اعضا توان در صناعات حسّيّه مثل نقاشي و از اين قبيل كمالي پيدا كرد، ولي خط چون نصف علم است هم محتاج به چشم صحيح بي عيب(است) و هم احتياج خواهد داشت به شنيدن. از اين بيان معلوم است كه هم خط را شأني بلند است و هم خوشنويسي را مرتبتي ارجمند، كه سبب بقاي علوم و آثار آيات الهي است الي يوم القيامه، و اين معني واضح است.

كتب سماوي و اخبار و احاديث انبياء قبل از خاتم، اين كه از ميان برفت، عمده سبب، نبودن خطوطشان بوده است در تحت قاعده. و چون علم و صنعت و ساير چيزهاي متعلق به دين و دولت از تحت قاعده و قانون خارج باشد پاينده نماند؛ و ماندن قرآن و ساير اخبار و احاديث كتب در دوره اسلاميه، عمده خطوطي است كه بعد از اسلام وضع شد كه بدان خطوط آن آثار باقي ماند. (جلد 5 ص 104 از كتاب نامه دانشوران)

كاغذ خوشنويسي
براي نوشتن خط ميتوان روي هرنوع كاغذي نوشت بشرط آنكه جوهر روي آن پخش نشود و سطح آن صاف و نرم باشد امروزه كاغذهاي گلاسه براي نوشتن مناسبند هر چند كه در صورت عدم دسترسي ميتوان از طريق ماليدن صابون خشك روي كاغذهاي معمولي تاحدودي آنرا براي نوشتن اماده كرد.

قلم ني
بهترين نوع قلم ني كه براي نوشتن مناسب است قلم ني دزفولي است اين نوع قلم را از نيزارهاي جنوب كشور و در منطقه خوزستان و دزفول بدست مياورند رنگ آن هرچه سرخ تر و متمايل به قهوه اي سوخته باشد مرغوبتر است سلطانعلي مشهدي كه از هنرمندان نستعليق نويس قرن دهم هجري است در رساله خويش از قلم خوب چنين ياد ميكند :

كه قلم سرخ رنگ مي بايد نه به سختي چو نگ مي بايد
نه در او پيچ و نه دراو تابي ملك خط نيك راست اسبابي
نه سياه و نه كوته و نه دراز ياد گير اي جوان زروي نياز
معتدل نه ستبر و نه باريك و اندرونش سفيد، ني تاريك
گرقلم سخت باشد و گر سست دست از اين آن ببايد شست

به عبارت ديگر ميتوان گفت قلم غير از اينكه بايد سرخ متمايل به قهوه اي سوخته باشد ؛ بايد در حد امكان گرد و استوانه بوده و داراي پيچ و تاب و كژي نيز نباشد

ابتدا بايد در نظر داشت واحد سنجش اندازه و تناسب حروف و كلمات در خوشنويسي نقطه است كه آن عبارتند از اثر زبانه قلم بر روي كاغذ كه يك مربع كامل را تشكيل ميدهد هر نقطه خود به شش قسمت مساوي تقسيم ميشود كه هر بخش يك دانگِ همان نقطه است .

طراحي حروف ؛ با ايجاد قوت و ضعفِ متناسب و نيز اتصالاتِ حروف براي تشكيل كلمه با نسبت هاي لازم ِ دانگ تحرير ميگردد.

لازم به توضيح است كه استادانِ قديم و پيروان آن سبك و شيوه ، نقطه را مربع كامل ترسيم ميكردند و مبنا قرار ميدادند كه پايهء اصلي طراحي حروف و كلمات بر اساس همان مربع كامل قرار داشت ؛ حال آنكه مرحوم محمد رضا كلهر اندكي از طول كشش قلم (بقدر 6/1) كاهش داد و نقطه پنج دانگي را مبنا قرار داد كه ما نيز به پيروي از سبك وي اينگونه مينويسيم.

در زير انواع تقسيم بندي سنتي آمده است :

از كوچكترين قلم تا اندازه نيم ميليمتر ؛ غُبار
از نيم تا سه جهارم (4/3) ميليمتر ؛ خفي
از 4/3 تا 1.5 ميليمتر ؛كتابت
از 1.5 تا 2 ميليمتر ؛ سرفصلي
از2 تا 6 ميليمتر ؛ مشقي يا قطعه
از 6 ميليمتر تا 2 سانتي متر جلي صفحه
از 2 به بالا ؛ كتيبه

كه خود اين تقسيم بندي ها هريك داراي تقسيم بندي مجزايي است كه مجال توضيح آن نيست.

قلم مهمترين ابزار خوشنويسي

چگونگي گزينش قلم
تراشيدن قلم
مراحل تراش قلم

قلم مهمترين ابزار نوشتن است كه در شرافت آن گفته اند: اول چيزي كه خدا آفريد و به او فرمان داد قلم بود. و خداي تعالي در كتاب عظيم خود در سوره قلم ابتدا به ذكر آن فرموده است: «ن و القلم و مايسطرون» و گفته اند: بدان سبب نام قلم گرفته كه از اصله ي خود بريده و قطع گرديده است، چون قلم به معني قطع است. و نيز گفته اند: وقتي تراشيده شد قلم گويند و اِلاّ آن را (ني) نامند.

قلم خوب آن است كه در پختگي، اعتدال داشته باشد، نه خام باشد نه سوخته؛ و بايد سرخ و سفيد باشد نه سياه و زرد و نه خاكستري. نشان پختگي اش آن است كه سرخي آن به غايت سرخ و سفيدي آن نهايت سفيد باشد. نه در سرخي سياه رنگ بود و نه در سفيدي زردگونه. راست باشد و رگه

سلطانعلي مشهدي مي گويد:

اولاً مي كنم بيان قلم بشنو اين حرف از زبان قلم
كه قلم سرخ رنگ مي بايد نه به سختي چو سنگ مي بايد
نه سياه و نه كوته و نه دراز يادگير اي جوان ز روي نياز
معتدل نه ستبر و نه باريك و اندرونش سفيد و ني تاريك
نه بر او پيچ و نه در او تابي ملك خط راست نيك اسبابي
گر قلم سخت باشد و گر سست دست از اين و از آن ببايد شست

مجنون هراتي در رسم الخط خود گويد:

قلم بايد كه باشد بي خم و تاب درون اسپيد و رگها راست درياب
دگر سرخ و سپيد و سخت و سنگين چنين گفتند استادان پيشين

استادي به دوست خود نوشت:

در طول مدّتي كه در كار كتابت ممارست داشته ام كتابتي كه بر نام و نشان، چيره و جاري مجراي القاب و انساب گرديده است، دريافته ام كه قلمهاي سخت كه محصول خشكي است، بر روي كاغذ كلفت و پوست با جريان و گذرنده است. و آبي آن بر روي كاغذ معمولي روانتر و صافتر مي گذرد. بايد قلم هايي برگزيني كه محكم و با پوست پاكيزه و روشن و كم پيه و پرگوشت و تنگدل و سنگين وزن باشد.

چگونگي گزينش قلم

و نيز استادي در حال تعليم به شاگرد خود مي گفت:

قلم بايد محكم و سخت و ميانه باريك و كلفت باشد و آن را از نزديك بندها و گره ها نتراش كه در كارها بستگي مي آورد و با قلمِ پيچ و تاب دار و فاق نامستوي منويس. اگر ني بحري يا فارسي به دست نياوردي و ناچار شدي با قلم هاي َنبَطي بنويسي آن كه گندم گون (بين سرخ و سفيد) است اختيار كن.

ابوعلي بن مقله وزير – رحمه الله – در جمله اي كوتاه، وصف كامل قلم نموده است: «بهترين قلم ها آن است كه پيكر آن در پختگي و رسيدگي محكم، و پوستش باطراوت شده باشد و آن را پس از تمام برآوردن دانه و بذر و زرد شدن برگ و كشيده شدن قد بريده باشند و پيه آن سخت و حجم آن سنگين باشد.»

و نيز از او نقل است كه بهترين قلم ها آن است كه به اندازه ي شانزده تا دوازده انگشت دراز باشد و كلفتي آن به قدر انگشت سبابه تا حد انگشت چهارم بوده باشد. و در جاي ديگر گفته است: قد و اندازه قلم نبايد از يك وجب تجاوز كند.

جعفر تبريزي در رساله ي خود انواع قلمها را (واسطي، آموئي، بصري، مازندراني) برشمرده است و گويد: بهترين آن واسطي است، پس از آن آموئي؛ و انواع ديگر را اعتبار نباشد.

و صاحب فوايد الخطوط گويد: بهترين قلم، قلم واسطي است و نشانه خوبي قلم آن است كه در تراشيدن، قُلامه (تراشه و خرده) آن نجهد بلكه همانجا بر زمين ريزد و اگر رگهاي قلم راست نباشد كتابت را نيك و لايق نباشد.

مراحل تراش قلم

مؤلف جامع محاسن گويد:

استادي مي گفت: به قلم ها ستم مكنيد. گفتند: چه ستمي؟ گفت: اين كه با قلم باريك خط درشت بنويسي و بالعكس.

اهل خط براي هر نوع خط، تراشي خاص و در خور مقرر داشته اند و تراش قلم بدين نسبت از درشت جلي تا ريزخفي متفاوت مي گردد، و براي كاتب به ويژه كاتبي كه چند نوع يا همه انواع را مي نويسد قلمهاي مختلف و متعدد در كار است، مانند آلات مختلفي كه در صنايع به كار مي رود.

مؤلف صبح الاعشي از مقرّ العلائي بن فضل الله نقل كرده است كه به خط ابن مقله رحمةالله ديدم كه نوشته بود:

آري! آري! ملاك خوبي خط ، خوبي تراش قلم است و هر كس قلم را خوب بتراشد خط نوشتن برايش آسان مي گردد . بر اهل اين صناعت لازم است كه همه ي فنون تراش قلم و قط آن را از تحريف و تدوير و توسيط و بين آنها را رعايت و حفظ كند تا در نوشتن خط توانا باشد و قلم براي كاتب مانند شمشير در دست مرد دلير است و هم گويد (مقر العلائي): نيكويي تراش قلم نصف خط است و بعضي گفته اند: «الخط كلّه القلم» و ياد دادن تراش قلم، مهمتر از تعليم خط است (تعليم البراية اكبر مِن الخط)

ابراهيم بن محمد شيباني گفته است: واجب است كه شروع تراش قلم از طرف رويش ني بوده باشد يعني از سر آن .

چهار مرحله تراش قلم:

1) برداشتن روي قلم(فتح)
2) تراش پهلوهاي قلم (نَحت)
3) فاق قلم يعني شكاف دادن دم قلم(شق)
4) قط (زدن سر قلم)

و اگر پشت برداري قلم را كه مخصوص قلمهاي درشت است به حساب آوريم ، پنج عمل خواهد شد. و بيان آنها بدين قرار است:

1- (فتح) برداشتن روي قلم: و آن آغاز تراشيدن است براي ميدان قلم و آن چنان است كه قلمتراش را در بدنه قلم فرو مي بري و با فشار مساوي تا سر قلم ادامه مي دهي و اندازه ي ميدان قلم را به قدر بندانگشت ابهام يا منقار كبوتر گفته اند؛ ولي به اندازه ي قط قلم مناسبتر است.

ابن مقله وزير گفته است: تراش شكم قلم برحسب سختي و سستي اقلام، مختلف مي شود. در سخت آنقدر بتراشد كه (وجه قلم) مسطح و هموار شود و (عرض) آن را به اندازه اي كه براي خط منتخب خود خواهد، قراردهد. ولي در سست، واجب است كه گوشت قلم را به حدي بردارد تا به قسمت سخت (نزديك به پوست قلم) برسد. زيرا اگر چنين نكند ريشه ها و اليافي دم قلم پديد مي آيد و جريان قلم را كُند و ناهموار مي سازد.

ميدان قلم نبايد زياد بلند باشد؛ زيرا قدرت دست را كم مي كند، قلم زود مي شكند و نبايد زياد كوتاه باشد كه باعث شود مركب زياد روي كاغذ برسد و خط را خراب كند و لذا در قلم ِمعتدل، ميدان قلم به اندازه ي قطر قلم مطلوب است.

2- (نَحتِ حواشي) تراشيدن پهلوهاي قلم: ابن مقله گفته است: در تراش پهلوها واجب است كه دو پهلو نسبت به سر قلم مساوي باشد و هيچ يك بر ديگري نچربد والاّ زبانه قلم را ضعيف مي كند (زيرا تعادل قلم را به هم مي زند) ولازم است كه تراش دو پهلوي قلم به حالت شمشيري باشد و اين حالت تا به سمت سر قلم بگرايد. زيرا در اين حال جريان مركب از دم قلم بهتر مي شود.

مؤلف فوائد الخطوط گويد: قلم را بايد مشابه حوت (ماهي) تراشيد تا ذنب الحوت (دم ماهي) ظاهر شود و تمامي تراش قلم مشابه به حوت بايد.

ضياء الدين محمد در رساله خط نستعليق خود آورده است: پهلوهاي قلم را به قلمتراش باريك اندام، خالي كند تا سر قلم تيز نشود و كبوتر دم آيد و تنگ شق باشد.

مجنون در رسم الخط گويد:

اگرخواهي كه بتراشي قلم را بگويم با تو يكسر بيش و كم را
قد نوك قلم آن گونه بايد كه قدر بندانگشتي نمايد
تهي كن هر دو پهلوي قلم را كه ماهي دم نمايد نزد دانا
وليكن جانب اُنسيش بايد كه آن نازكتر از وحشي نمايد

3- (شق) شكاف دادن دم قلم است كه اصطلاحاً فاق مي گويند.

ابن مقله گويد: فاق قلم نيز بر حسب سختي و سستي قلم و حالت ميانه مختلف است. اما در حال ميانه كه نه سخت باشد و نه سست، واجب است كه به مقدار نصف ميدان قلم يا دوثلث (3/2) فاق زده شود، و فايده آن اين است كه به اين اندازه، خط از تباهي و فساد ايمن مي گردد و اگر زيادتر شد دو زبان قلم در وقت نوشتن از هم باز شده ، خط را فاسد مي سازد.

و اما فاق در قلمهاي سخت به اندازه ميدان قلم خوب است (در قلم هاي سست ، مقدار ثلث و نصف را تعيين كرده اند) .

و هم ابن مقله گفته اسـت: واجب است فاق قلم بر وسط ميدان قلم قرار گيرد. و استاد ابوالحسن ابن بواب بر اين طريقه بوده و گفته است: غلظت دو زبانه قلم بايد مساوي باشد. و جايز است كه غلظت طرف راست از طرف چپ بيشتر باشد.

معمولاً پس از ميدان قلم و تراش پهلوها، فاق مي دهند و دو زبانه ي قلم را برابر مي سازند. (وحشي و انسي)

معدودي از خطاطان (مانند صاحب فوائد الخطوط) را عقيده اين بود كه طرف وحشي (زبانه ي راست) را بيشتر از انسي بايد ساخت. مثلا به نسبت ثلث و ثلثان يا چهار دانگ و دو دانگ. و اين عقيده طرفدار ندارد و بهتر، مساوي و برابر بودن وحشي و انسي قلم است چنانكه سلطانعلي مشهدي فرموده است:

وحشي و انسيش برابر كن چاردانگ و دودانگ گشته

و گويند كه طرف وحشي قلم بايد بقوّت تر از انسي باشد چه هر مشقتي كه هست بر سر آن است.

بنا بر عقيده اساتيد خط، شكاف سرقلم بر وسط حقيقي عرض قلم بايد باشد، و آن را بر دو گونه معمول داشته اند:

يكي آن است كه پس از تراش پهلوها، با نيش قلمتراش اشاره اي بر وسط عرض قلم، نزديك سر قلم بكند و شكافي صاف و ملايم وارد سازد؛ ديگر آنكه قبل از تراش پهلوها و بعداز "فتح" فشار و زور، انگشت ابهام را بر سطح "عرض" قلم وارد كند تا بشكافد و اين طريق دوم به شرط مرغوبي قلم و راست بودن رگهاي آن، بهتر و سالمتر است و طريقه اي است كه بابا شاه اصفهاني ارائه كرده و گفته است كه اين بهترين شقوق است.

4- قط قلم: اصل قطّ، قطع است و قطّ و قدّ در لغت نزديك به هم است ، جز اين كه قط در برش شمشير از عرض، و قد از طول استعمال شده است. و آن در كار كتابت چنانست كه سر قلم را از جانب ميدان (عرض) روي قط زني صاف بگذارد و تيغه قلمتراش را بر پشت سر قلم نهد و با انگشت ابهام به پشت قلمتراش بقوت بفشارد تا صاف و بي عيب قط شود. و نبايد دم قلم را به مقدار زياد به دم قلمتراش بدهد كه ناصاف خواهد شد.

صدايي كه از قطّ قلم بر مي خيزد بايد يكصدا و در كمال پختگي باشد. اگر صداي بلند يا پَست برخاست اعاده ي قط لازم است؛ زيرا اين چنين صدايي ، خالي از عيب و علت نيست، و مقرراست كه:

قط اول نكو نمي آيد قط دوم نكوشود شايد

سلطانعلي مشهدي گويد:

تا صداي قط قلم شنوي غافل از قط آن قلم نشوي
گر صداي قط قلم نه نكوست دان صداي نداي علت اوست

و نيز سروده است:

شرط قط دان كه بيشمار بود هر كه دانست مرد كار بود
گير محكم قلمتراش اول با " ني قط " اگر نئي احول
قلم خويش بر " ني قط " نه گر بگيري قلم به اصبع به
ساز محكم قلم بنا خن خويش تا كه در قط زدن نگردد ريش

در رساله ي عبدالله صيرفي آمده است كه آن آواز بايد مانند تلفظ كلمه قطّ باشد و اگر چنين شنيده نشد خوب نيست. در همين رساله است (كه قبلة الكتاب جمال الدين ياقوت عليه الرحمة در زمان مستعصم ظاهر گشت و متابعت خط ابن بوابّ كرد. بعد از آن در تراشيدن قلم و قط زدن تغييري داد و استدلال و استرشاد از كلام امير المومنين علي صلوات الله عليه كه فرمود: نوك قلم را دراز بتراش و فربه، وقط قلم را محرف متمايل به راست كن تا در حال قط آوازي چون آواز مَشَرفي بر آيد و گرنه قِطّ را اعاده نما. و گويند مَشَرفي (كلمه مشرفي را چنين بيان مي كند : مشرفي منصوب به قريه اي از سرزمين عرب كه نزديك سبزه و كشتزار و آباداني است و اسم آن (مشارف شام) است. و شمشيرهاي مشرفي از آنجاست. و گفته اند اين نسبت به موضعي از يمن داده شده است نه به مشارف شام) شخصي بوده است كه شمشير را در غايت خوبي و لطيفي ساختي چنان كه به هر چه مي نهادند دو نيمه مي كرد و در غايت نازكي آوازي از آن بر مي آمد.

ابن مقله گويد : زماني كه خواستي قلم را قط كني قلمتراش را كمي به پهلو بخوابان، و به طور قائم و راست به كار مبر.

بدان كه قط از پنج نوع بيرون نيست: 1- نهايت تحريف 2- جَزم يا مستوي يا با تدوير 3- توسيط (بين تحريف و مستوي ) 4- بين بين آنها 5- مايل بچپ مانند قلم هاي لاتين نويسي.

قط بين تدوير و تحريف، راي ابن مقله وزير و پيروان او مانند ابن بواب مي باشد. و قط محرف اختيار ياقوت و پيروان اوست. مقصود از تحريف، ارتفاع نيش راست قلم است كه از نيش چپ برتر ديده مي شود.

استادي گفته است : بهترين قطها محرّف معتدل و تباه ترين آنها قط مستوي است، زيرا قط مستوي به مقدار كمتر از محرف فرمان مي برد. با قط محرّفِ معتدل و كمك فاق قلم ، مي توانيم در نوشتن ازجابجاي دم قلم كمك بگيريم و استفاده كنيم. (از نيش و از نيم دانگ و يك دانگ و دو دانگ و سه دانگ يعني 6/12 و 6/1 و 6/2 6/3 دم قلم)

اين شعر در افواه و معروف است:

محرّف تراش و محرّف نويس به اندك زماني (شوي) شود خوشنويس

حق آن است كه قط قلم كه مدار كتابت بر آن است بر حسب مقاصد نويسنده و نوع خط متفاوت گردد. مثلاً براي نوشتن ثلث و اجازه و ديواني و نسخ ياقوتي، تقريبا يكسان است و بايد محرف باشد. و قط براي محقق و ريحان تحريفش كمي بيشتر است كه آن حداكثر تعريف است. و براي رقعه تحريفي كمتر از نسخ ياقوتي، و براي نستعليق كمتر از رقعه مي باشد و همچنين در فروع ثلث كه درجلد اول گفته شد تحريف توقيع كمتر از ثلث و قط رقاع و غبارالجلسه متمايل به مستوي است.

ولي براي نوشتن كوفي با اين كه به انواع قط ممكن است، اكثر مستوي است و گاهي مايل بچپ مي توان نوشت.

حاصل آن كه بنابه قول ابن بواب براي هر قلمي (خطي) در خور است. قط ريحاني حداكثر تحريف و بعد از آن در هر نوعي از انواع خط ها از تحريف كاسته مي شود تا به رقاع مي رسد كه اقل تحريف است.

5- پشت برداري قلم: در رساله هاي قدماي خطاطين از پشت برداري دم قلم ذكري نشده است.زيرا در آن روزگار بيشتر مدار نوشتن بر زير نويسي و كتابت دواوين بوده است، كه پشت برداري لازم نمي آمده و شايد در درشت هاي متوسط هم، اكتفا به خاك ماليدن بر پشت قلم مي كرده اند. لذا استادان متأخر به منظور هموار و يكسان شدن دم قلم، پشت برداري را در قلم هاي درشت معمول داشته اند. و آن چنان است كه قلمتراش را در فاصله چند ميلي متري پشت نوك قلم گذاشته فشار ملايمي بدهيم كه به پوست فرو رود، بعد قلمتراش را به طور ملايم به طرف نوك قلم پيش ببريم.

چنان كه اشاره شد پشت برداري براي آنست كه دم قلم از دو سوي يكسان شود و بهتر فرمان ببرد و ضمناً توقفگاهي براي مركب باشد تا يكباره بروي كاغذ سرازير نشود، چه نوك قلم از پشت و روي آلوده به مركب مي گردد و از دو طرف به جريان مركب و نويسندگي دخيل است و بايد منظم و متعادل باشد.

در نتيجه مي توان گفت كه راه عملي ساختن اين دستورها آن است كه اول پس از برداشتن ميدان قلم ني قلم را كه به دست چپ گرفته ايم نوك آن را روبروي خود بگردانيم و روي پايه انگشت ابهام بگذاريم.

دوم: قلمتراش را با انگشتان راست، محكم بگيريم و پهلوهاي قلم را از دو طرف به قدر لزوم و مساوي بتراشيم.

سوم: نوك قلم را كه در اين وقت دراز ديده مي شود. اندكي با قلمتراش كوتاه كنيم.

چهارم: براي فاق ، نيش قلمتراش را بر وسط حقيقي نوك قلم بگذاريم و مختصر فشاري دهيم تا شكاف بردارد.

(بعضي هم در اين وقت يا قبل از تراش پهلوها، با فشار ابهام شكاف مي دهند، اما با نيش قلمتراش مطمئن تر است).

پنجم: دم قلم ريز و متوسط را روي قط زن نهاده و شست چپ را روي قلم و سبابه و وسطي را زير قط زن مي گذاريم و قلم را محكم نگاه مي داريم، آنگاه به طور مورب نوك آن را قطع مي كنيم. و هر گاه قلم چنان درشت باشد كه نگاهداريش از قدرت قط زدن بر روي دست خارج باشد قط زن بزرگ و پهن تر را روي ميز يا زمين صاف و مسطح قرار داده آنگاه قط ميزنيم. همچنان كه قبلا گفته شد پشت برداري قبل از قط در قلمهاي درشت لازم است.

قلمتراش

براي آن كه قلم به قاعده تراشيده شود، دو قلمتراش ضروري است. اول براي برداشتن ميدان قلم كه بايد ستبر و پهن و محكم باشد تا عرض قلم هموارآيد و براي قط نيز به كار رود. دوم براي خالي كردن پهلوهاي قلم كه بايد باريك اندام باشد تا سر و زبانه ي قلم باريك و كبوتردُم گردد، يعني تيغه قلمتراش بايد در كمال اعتدال و محكم باشد تا چنانكه بايد و شايد در ميان بگردد و فرمان ببرد. مشهور است كه از استادي پرسيدند كه از شاگردان، كداميك بهتر مي نويسد گفت: آن كه قلمتراش بهتر و تيزتر دارد.

و گفته اند كه تباهي قلم از كندي قلمتراش است. و ابن مقله گفته است: قلمتراش را نيكو تيز كن تا كاملاً برنده باشد كه اگر كال و كند شد خط ، لرزان و ناصاف و بي ارزش مي شود.

سلطانعلي مشهدي مي گويد:

با تـو ذكـر قلمتـراش كنــم حـرفهـاي نهـفتـه فـاش كــنم
تيـغ او نـَـه دراز و نـَـه كوتاه تُنُك و پهن نيست خاطر خواه
تا كـه در خانه ي قلم گردد و آن قلــم قـابــل رقـم گــردد

جعفر تبريزي بايسنغري گويد:

كاتب را سه قلمتراش باشد؛ يكي باريك به جهت (فتح قلم) و ديگري تنك به جهت نحت پهلواني قلم، و سوم اَثقل و اثقل واَحد به جهت قط.

قط زن بايد صاف و نسبتاً سخت باشد و ناهموار و ناصاف نباشد كه قلم ريشه دار مي گردد و گفته اند از چوب سخت و استخوان مانند آبنوس و عاج نيكوست و بعضي را عقيده چنين است كه از جنس شاخ بهتر است تا استخوان، زيرا ملايم و موافق است و (ني هندي) نيز شايسته است كه دم قلمتراش را از شكستن و ريختن نگاه مي دارد.

سلطانعلي مشهدي گفته است:

ني قط صاف و پاك مي بايد
كه در او عكس روي بنمايد
از ستبري ني ملول مباش
بهر خط بهتر است، كردم فاش.

و امروز از كائوچو و نظاير آن نيز مي توان استفاده كرد.

پارچه اي دو رويه و رنگين از پشم يا حرير

كه كاتب پس از فراغ از نوشتن ، دم قلم را بدان پاك كند تا مركب به قلم نماند و خشك شود

مِسطَره يا مِسطر :

وسيله اي جهت تعيين سطرها و حدود متن صفحه ي كتاب كه سابقاً صفحه اي از چند لايه ي كاغذ يا مقوا به هر اندازه كه مي خواستند تهيه مي كردند و نخهاي تابيده را به فاصله هاي منظم بر روي آن مي دوانيده ، محكم مي بستند و آن صفحه را زير كاغذ گذاشته ، با انگشتان بروي نخ ها فشار مي آوردند تا اثري از نخ ها به جا ماند و خطوط مستقيم سطرها معين شود. امروز به جاي آن ، صفحه مقوايي را به اندازه ي مطلوب خط كشي كرده ، زير صفحه كاغذ مي گذارند و از روي خط هايي كه از زير پيداست سطرها را راست و ميزان مي نگارند.

زيردستي يا زير مشق:

كه بايد رويه اش صاف و نرم و ملايم باشد و لغزان و لرزان نباشد و ميانگين سخت و سست و كلفت و نازك را برگزيند ، از جنس مقوا يا چرم و غيره. همچنين بايد در طول و عرض نيز معتدل باشد. و گفته اند بهتر آن است كه دو چرم منفصل را بر روي هم گذاشته ، دو گوشه ي آن كه جانب چپ است به چند بخيه محكم سازند تا چنان كه خواهند به كار آيد و آن دو قطعه چرم اگر از بـُـلغار باشد كه دانه و موجش را برطرف كرده باشند ، بهتر و پسنديده تر است.

به غير از وسايلي كه نام برده شد ابزار فرعي ديگري نيز در كار كتابت استفاده مي شود و آن ، دو خط كش مدرّج كوچك و بزرگ و گونيا است و براي كتيبه نويسي چند گونياست و خط كش (T) به همراه چند مداد سياه و قرمز ، و انواع كاغذها و شميزها(مقواها) لازم است. آلات به هم زدن ليقه و مركب كه سر آن پهن و دسته اش مخروطي و از جنس آبنوس است ، قاشق مخصوص آب ريختن در دوات كه به وسيله آن به اندازه ي لازم آب در دوات مي ريزند ، البته آب مقطر يا جوشيده سرد شده از آب معمولي بهتر است ، و بهتر از آن گلاب يا آب ريحان يا آب مازو است (مازو برجستگي هاي كروي شكلي است كه تحت اثر گزش حشره مخصوصي بر روي جوانه هاي درخت بلوط مازو ايجاد مي شود ، اين برجستگي ها حاوي شيره درخت مزبور است كه به نام مازو مرسوم است. در تركيب مازو 60- 70% تانن وجود دارد ، به علاوه مقدار كمي اسيد كاليك و اسيد آلاژيك و مقداري مواد گلوسيدي و آميدون. در صنعت ، از مازو جهت تهيه ي مركب سياه و رنگ كردن پارچه ها و نيز در چرم سازي استفاده مي شود.) كه بر خلاف آن مركب را تباه و فاسد نمي كند. سنگ رومي يا حجازي و غيره براي تيز كردن قلمتراش ، خاك بيز (الك كوچك) يا ظرفي كه شن و ماسه نرم در آن مي ريخته اند

پوشيده نماند كه استادان پيشين پس از تراشيدن قلم ، پشت قلم را خاك مي ماليده اند تا لغزندگي و چربي آن از بين برود و مركب به يك طرف قلم جمع نشود كه خط را خراب كند و همچنين گاهي روي نوشته هايي كه مي خواستند زودتر بخشكد ، خاك بيخته ي مخصوصي مي ريخته اند كه اين كار اكنون معمول نيست.

سلطانعلي مشهدي گويد:

كاتبا چون قلـــم تراشيـدي خاك بر پشت خـامه مـاليـدي
آن قلم را به نقطه تجربه كن بشنو اين حرف نو زپير كُهن
از قلم نقطه چـون درست آيد خوشنــويسـي اگر كُنــي شايد

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.